موانع و امکانات مشارکت جمعی و حضور فعال شهروندان

1. در طول تاریخ همواره یکی از دغدغههای اصلی بشر، نحوهی تأمین امنیت و برقراری نظم بوده است. این دغدغه از یک سو موجب شکلگیری اقشار و طبقات اجتماعی و در نتیجه نزاع، رقابت و تضادهای طولانی و درازمدت در زندگی اجتماعی شده و از سوی دیگر اختلاف منافع، تفکر، سلیقه، تنوع برنامهریزی و مکاتب مختلف سیاسی را به وجود آورده است. بر این اساس، آنچه که اذهان بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول کرده، این بوده است که نقش مردم در اداره و سازماندهی جامعه چیست؟ در وهلهی بعد – در صورتی که نقش و جایگاه مردم به عنوان کسانی که میتوانند در سرنوشت خویش دخالت داشته باشند و آرایشان ارزشمند است، مشخص گردد – تلاش برای تنسیق و تنظیم امور، ایجاد راهها و مجراهای دخالت و ایفای نقش مردم و توجیه آن نیز آغاز میشود. اگر چه این دغدغهها همواره در جوامع بشری وجود داشته است اما در سدههای اخیر که شهرها گسترش روزافزونی یافتند، نگاه نسبت به قدرت تغییر یافت، افکار و ایدئولوژیهایی جدید سر بر آوردند که ارتقای جایگاه انسان را پذیرا شدند، در حوزهی سیاست انتظارات و متعاقب آن نظامهایی شکل گرفت که مردم خواهان دخالت بیشتر در سرنوشت خود شدند و دولتها نیز سازوکارهای دخالت در امور مربوط به سرنوشت خویش و نظام سیاسی را برای مردم فراهم آوردند.
2. قبل از اصلاحات ارضی، سازمان اجتماعی زندگی مردم کردستان و قسمت عمدهای از دیگر مناطق ایران، عمدتاً مبتنی بر زندگی ایلی و عشایری و روستانشینی یا کوچنشینی بود و بخش اندکی از مردم در شهرها زندگی میکردند. بدیهی است در چنین شرایطی بحث مدیریت شهری و مشارکت مردم در امور مربوط به آن چندان موضوعیت نداشته و مطرح نبوده است. پس از اصلاحات ارضی و نفوذ و رشد گروههای سیاسی و ارتقای سطح باسوادی مردم و همچنین گسترش نظام اداری به تمامی مناطق کشور، به تدریج در میان مردم و حکومت، گرایش نسبت به مشارکت در امور شهری و همکاری در تدوین و اجرای برنامههای آن در قالب انجمنهای مختلف افزایش یافت. بعد از انقلاب این روند ادامه داشت و امکان مشارکت مردم بیشتر فراهم گشت. علت آن نیز این بود که از یک سو آگاهی سیاسی مردم بالا رفته بود و از سوی دیگر تا حدی در قانون اساسی و ساختار سیاسی ایران، سازوکارهایی برای تشویق مشارکت هدفدار و البته محدود و مشروط مردم در امور شهری فراهم آمده بود اگر چه ممکن است اجرای آن به تعویق افتاده شده باشد ولی به هر حال امکان مشارکت مردم در امور شهری و شرایط زندگی خویش کاملاً نادیده گرفته نشده است. 3. وجود قانون شفاف و سازوکارهای اداری مناسب برای مشارکت در امور و تصمیمگیری و تصمیمسازیهای حکومتی اگر چه لازم است ولی کافی نیست بلکه شرایط دیگری نیز میبایست مهیا باشد تا مردم به طور فعال و آگاهانه بتوانند در امور مربوط به سرنوشت خویش دخالت داشته باشند. یکی از این شرایط وجود سرمایهی اجتماعی درونگروهی و برونگروهی است که مردم بر اساس آن مشارکت اجتماعی فعال، همیاری، همکاری و تشکیل انجمنهای غیر انتفاعی و غیر دولتی را به عنوان بخشی از زندگی خود در اولویت قرار دهند. فقدان سرمایهی اجتماعی و فرسایش آن – به ویژه در سالهای اخیر – یکی از اصلیترین مشکلات و موانعی است که امکان و انگیزهی مشارکت جمعی مردم در امور مربوط به زندگی خویش را کمرنگ میسازد یا به طور کلی از بین میبرد. در صورت فرسایش و ضعف سرمایهی اجتماعی، مشارکت اجتماعی جای خود را به مشارکتها و مراجعات فردی میدهد، بدین گونه که شهروندان، عمدتاً به صورت فردی علایق و امور خود را پیگیری مینمایند. در این حالت بیشتر افراد صرفاً امور شخصی خود را در ادارات مربوطه مطرح میسازند و به مشکلات و مسائل اجتماعی توجه چندانی نخواهند داشت. آنچه در کردستان به چشم میخورد چنین وضعیتی است. به علت فرسایش سرمایهی اجتماعی و در نتیجه عدم اعتماد مردم نسبت به حکومت و فقدان زمینهی لازم برای تشکیل نهادهای مدنی، مشارکت اجتماعی و مشورت مردم برای حل و فصل معضلات شهری و ارائهی پیشنهاد برای ادارهی بهتر شهر در سطح پایینی قرار دارد. علاوه بر این، عدم اعتماد حاکمیت نسبت به مردم که در وجود «نگاه امنیتی» نسبت به کردستان تجلی مییابد نیز موجب شده است که تشکلها و نهادهای مدنی، مجوز و امکان لازم برای فعالیت نداشته باشند و به شیوهی امنیتی به آنها نگریسته و برخورد شود. در این شرایط زمینه برای رشد روحیه و رفتار سواری مجانی یا Free Riding فراهم میشود. سواری مجانی در حقیقت واژهای اقتصادی است و در مواردی به کار گرفته میشود که فردی مطلوبیت خود را به گونهای تامین نماید که هیچ هزینهای بابت آن نپردازد و از طریق هزینهای که بر دیگران تحمیل میشود، مطلوبیت خود را به حداکثر برساند. بسیاری از مردم به علت عدم اعتمادی که نسبت به حاکمیت و نظام اداری دارند و یا هراسی که به علت نگاه امنیتی در میان مردم گسترش یافته است و یا ترس از برچسب «وابستگی به دولت»، حتی اگر امکانات سیاسی و اداری نیز آماده باشد؛ انگیزهای برای تشکیل انجمنهای غیر دولتی و پیگیری امور شهری از طریق آن را ندارند. معدود کسانی که به صورت فردی احساس مسئولیت میکنند و طرحها یا برنامههایی برای بهبود شرایط اجتماعی و زندگی در محیط شهری ارائه میکنند هم به نوعی از سوی مردم متهم به وابستگی به دولت میشوند و هم از سوی حاکمیت و نظام اداری به عنوان افرادی مزاحم و یا حتی مخالف نظام طرد میشوند. زمانی که شرایط برای فعالیت شهروندان در قالب انجمنهای مدنی و غیر دولتی فراهم نباشد و هم چنین مردم نیز به علل مختلف انگیزهای برای دخالت در امور مربوط به زندگی خویش نداشته باشند آن گاه بسیاری از مردم منتظر میمانند تا «دیگران» وارد عمل شده، کارها را انجام دهند و هزینهها به دیگران تحمیل شود. به عبارت دیگر رفتار سواری مجانی و نوعی فرصتطلبی در میان مردم رواج مییابد و در واقع رواج یافته است. 4. علاوه بر این، وابستگی به قدرت سیاسی و دولت نیز موجب شده است که مردم نسبت به ادارهی امور اجتماعی و سرنوشت خویش تلاش چندانی نداشته باشند. وابستگی به دولت دو چهرهی متفاوت دارد: احساس نیاز مفرط به دولت به گونهای که تمامی تغییرات را معطوف به چگونگی تصمیم قدرت سیاسی واگذار کند و چهرهی دیگر آن تنفر و عدم اعتماد نسبت به قدرت سیاسی است. میزان همیاری مردم و مشارکت بدون مزد و منت و بدون توجه به امکانات دولتی در زمینهی حل و فصل مسائل شهری و محیط اجتماعی خود بسیار اندک است و بسیاری از مردم همواره چشم به راهند که ارگانی دولتی و حکومتی، بدون دخالت مردم در تنظیم امور اجتماعی دخالت نماید. در حقیقت این نیز نوعی سواری مجانی است اما در اینجا دولت هزینهها را میپردازد و به نوعی جایگزین افراد دیگر شده است. فقدان کانالها و مجراهای ارتباطی موجب شده است که امکانات حضور مردم نیز در کردستان فراهم نباشد. امروزه برای مشارکت و حضور در عرصهی اجتماع امکاناتی پدید آمده است که مردم با میزان تأثیرگذاری بیشتر و هزینهی کمتر در عرصهی اجتماع حضور به هم میرسانند. رسانههای جمعی و در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی مجازی از جملهی این مجاری هستند. در کردستان معدود مطبوعات و رسانههای خصوصی که مجوز نشر گرفتهاند، به علت وجود نگاه امنیتی، مجال چندانی برای فعالیت آزادانه و انتقاد ندارند. این امر باعث شده است که میزان استقبال مردم از مطبوعات محلی و متعاقب آن میزان مطالعه مطبوعات کاهش یابد و از آن به عنوان مجرایی برای بیان آرای خویش و ابراز مشارکت بهره نجویند. 5. در بسیاری از ادارات و نهادهای دولتی نیز عزمی جدی برای بهرهگیری از نظرات و راهکارهای مردم وجود ندارد، در نتیجه ابزارهای لازم برای استفاده از پیشنهادات مردم و ارتباط با آنها را فراهم نمیآورند و به صورت متمرکز برنامهریزی میکنند. برگزاری جلسات پرسش و پاسخ یا انجام نظرسنجی در مورد پروژههای در دست اجرا یا اجراشده چندان مرسوم نیست و این بدان معنی است که از این سو نیز برای کسب نظرات مردم تلاشی صورت نمیگیرد. بعد از برگزاری انتخابات شوراها این انتظار میرفت که منتخبین مردم با ایجاد شوراهای محله، کمیسونهای مشورتی مختلف و متعدد و ارتباط مداوم و منظم با مردم، امکان استفاده از نظرات اقشار گوناگون مردم میسر گردد اما ایشان نیز تا حد زیادی در گیرودار اداری گرفتار آمدهاند و در مواردی خود نیز به بخشی از مشکل تبدیل شدهاند. نمایندگان مجلس نیز بیش از آن که فرصت و یا انگیزه برای کسب ایده از مردم و گروههای اجتماعی را داشته باشند – به ویژه در شهرهای کوچک – عمدتاً شنوندهی دردها و مسائل و مشکلات شخصی مردم هستند و از این راه نیز امکانی برای دخالت در سرنوشت اجتماعی شهر ممکن نمیشود.
6. به طور کلی میتوان گفت میزان مشارکت اجتماعی شهروندان در امور جمعی خویش چندان جدی نیست و اگر حضوری نیز به چشم میخورد بیشتر، حضور فردی و در راستای منافع شخصی است. اکثریت مردم به سواری مجانی عادت کردهاند و منتظرند یا افراد دیگری پیگیر امور آنها شوند یا حکومت خود نسبت به انجام آن همت گمارد. این نکته قابل انکار نیست که رفتار و کنش مشارکتی افراد مستلزم فرهنگسازی، آموزش مردم و تأسیس نهادهای مختلف است که تلاشی در این راستا دیده نمی شود.
کد خبر: 10566
با سپاس از نگارنده ی محترم ایراداتی نظری و محتوایی به بخش هایی از نوشته ی مزبور وارد است که لازم است به آن توجه شود:
1) از نقطه نظر تئوریک ایراد جدی این نوشته عدم بر قراری ارتباط منطقی میان دیدگاه های نویسنده با داده ها و فاکت های تاریخی است؛ به عنوان مثال نگارنده ی گرامی از عهده ی تبیین این ادعا پیرامون چگونگی ارتباط و نسبت نحوه ی تأمین امنیت و بر قراری نظم با شکل گیری اقشار و طبقات اجتماعی در طول تاریخ بر نیامده است. و اساساً مشخص نساخته اند که این دیدگاه با استناد به کدام نظریه ی اجتماعی و یا تاریخی، طرح گردیده است ؟
2) مبنا قرار دادن طرح اصلاحات ارضی به عنوان محور تقسیم بندی سازمان زندگی اجتماعی جامعه ی کردستان و قسمت عمده ای از دیگر مناطق ایران فرض نادرست و غیر قابل دفاعی است. اگر منظور نویسنده این است که اجرای اصلاحات ارضی عامل تغییر ساز و کارهای اجتماعی در ایران و کردستان گردید در آن تردیدی نیست اما نباید از این نکته مهم غافل بود که نقش عمده و اساسی را در تغییر مناسبات اجتماعی در ایران و از جمله در کردستان، پروژه ی مدرنیزاسیون ایران توسط بوروکراسی اداری رضا شاه پهلوی بر عهده داشت که از یک سو به از میان برداشتن قدرت نیروهای ایلی و عشایری منتهی شد و از سوی دیگر گسترش و توسعه ی شهرنشینی را موجب گردید اموری که به طور عمده ای ساختار جامعه و تاریخ مدرن کردستان را دگرگون ساخت و جامعه ی کُرد را به صورت جدّی آماده ی مشارکت و حضور در زندگی اجتماعی و سیاسی خود ساخت.
3) نویسنده ادعای تاثیر و چگونگی اصلاحات ارضی بر رشد و نفوذ گروه های سیاسی در جامعه ی ایران و کردستان را تبیین نساخته اند. به نظر می رسد این نکته مغفول مانده است که اصولاً هدف و نتایجی که از انجام این طرح به دست آمد نه تنها زمینه را برای نفوذ و رشد گروه های سیاسی فراهم نساخت بلکه بر خلاف این ادعا به افزایش قدرت حکومت مرکزی در برابر تنها نیروی باقی مانده ای منتهی گردید که می توانست در برابر شاه عرض اندام نماید و آن هم متزلزل ساختن قدرت بزرگ مالکان بود. در واقع چنان که «هوگلند» در کتاب زمین و انقلاب در ایران اظهار داشته است حمایت شاه از اصلاحات ارضی در واقع منازعه ی میان مستبدی تمرکز گرا و گروهی بود که می کوشیدند اختیارات او را محدود کنند. پس چگونه نویسنده پیامد اصلاحات ارضی در ایران را افزایش نفوذ و رشد گروه های سیاسی در جامعه ذکر می نمایند؟
پاسخ دهید
سلام
بنظرم آن فقط یک مقدمه ست ولی پاراگرافهای بعد مهم است که در ارتباط با عنوان است تا ببینیم ایشان چه توضیحی دارد
پاسخ دهید
دوست گرامی از این که به خود زحمت دادید و مطلب بنده را مطالعه نمودید و کامنت مفیدی نوشتید، سپاسگزارم. نظریات مختلفی وجود رابطه قدرت و قشربندی اجتماعی را تحلیل کرده اند: از افلاطون تا هابز و از ماکس وبر تا گیدنز همگی به این مهم اشاراتی داشته اند. در مورد اصلاحات ارضی نیز به عرض میرسانم نظر شما درست است و می بایست به نوسازی یا شبه نوسازی رضاشاه اشاره میشد اما چون مطلب در مورد میزان مشارکت در امور شهری بود لذا بر این باورم اصلاحات ارضی نقطه عطفی در مهاجرت به شهرها است و به توسعه ی کمی و کیفی شهر منجر شد. در مورد کامنت سوم این نکته درست است که شاه میخواست قدرت مالکان از یک سو و کمونیستها را از سوی دیگر کاهش دهد اما در واقع با اصلاحاتی که انجام داد موجب شکل گیری احزاب شهری شد و مبارزات سیاسی جدیتری آغاز شد که ریشه در شهر و بورژوازی سنتی و مدرن داشتند. انقلاب ایران نمونه بارز این ادعا است.
موفق باشید.
پاسخ دهید
نویسنده ی گرامی پیشنهاد می کنم تا مروری مجدد و تآملی دوباره بر ایرادات ذکر شده در متن مذکور داشته باشید.
1) در اینجا پرسش از تبیین نظریه ای است که جناب عالی بر پایه ی آن در صدد برآمده اید تا به چگونگی ارتباط و نسبت میان نحوه ی تأمین امنیت با تکوین طبقات اجتماعی پاسخ دهید نه آن چنان که به صورتی کلی مخاطب را به رجوع به نظریات اندیشمندان کلاسیک و مدرن احاله نمایید !؟ آنجا مطلب تان دچار کاستی و نقصان می گردد که دو مفهوم «سلسله مراتب اجتماعی» و «طبقه» را با هم خلط نموده اید. آنچه که شما به آن اشاره دارید یعنی مفهوم «طبقه» اساساً پدیده ای مدرن و تنها متعلق به زمان های اخیر و به ویژه پس از انقلاب آمریکا 1776 و فرانسه 1789 میلادی است که به عنوان تجسم نیرومند اصل نابرابری مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. در حالی که نویسندگان باستان هم چون افلاطون و ارسطو و هم چنین متفکران سده های میانه همانند هابز آن گاه که به توجیه نظم موجود در جوامع مختلف گرایش داشته اند به تبیین آن ها بر اساس مفهوم «سلسله مراتب اجتماعی» پرداخته اند و نه آن چنان که شما ذکر نموده اید بر پایه ی مفهوم «طبقه». (باتامور، 1367، 6)
2) اقدامات رضا شاه مبانی تأسیس دولت اقتدار گرای مدرن را در ایران فراهم ساخت بنابراین نمی توان از این اقدامات با عنوان شبه نوسازی (اصطلاحی که نخستین بار توسط محمد علی کاتوزیان در آثار نه چندان جدی اش طرح گردید) یاد نمایید.
3) آیا می توانید رابطه و چگونگی اصلاحات ارضی را با پیدایش و شکل گیری احزاب شهری تبیین نمایید؟ اساساً منظورتان از احزاب شهری چیست؟ برخلاف گفته ی نگارنده آنچه که در نتیجه ی سیاست توسعه ی ناموزون شاه در ایران ایجاد گردید نه تکوین احزاب شهری بلکه پیدایش گروه هایی با مشی مبارزات مسلحانه بود و پُر پیداست که ماهیت و رویکرد سیاسی این دسته از نیروها با آنچه که یک حزب سیاسی انجام می دهد، متفاوت است. نمی دانم شاید منظور نویسنده تاسیس احزاب دولت ساخته ای هم چون حزب «رستاخیز» باشد که آن هم به واسطه ی چگونگی موجودیتش اصولاً با تعریف کارکردی و ماهوی حزب سیاسی مغایر است.
پاسخ دهید
سلام
با تشکر از نویسنده محترم که خلاصه وار موانع و امکانات مشارکت مردم کردستان را کرده اند.
ولی نگاه امنیتی دولت و حکومت نسبت به کوردستان یک عامل عینی و قابل لمس نیست که مانع همکاری و همیاری مردم شود… ما با عملکرد خود میتوانیم این اعتماد و اطمینان را به او بدهیم که خطری از جانب ما تهدیدش نمی کند و نه ما قصد ستیز و براندازی و تجزیه طلبی داریم….. هر چند تجزیه طلبی بخودی خود بد نیست و اگر با عقل و تدبیر و راستی و خودکفایی همراه باشد کمک بزرگی به دولت مرکزی
است
پاسخ دهید
ادامه:
ببخشید من چون با موبایلم مینویسم گاهی کلماتی جا میماند.
گفتید در قانون ساز و کارهایی هر چند محدود برای مشارکت مردم با هم هست…. خوب این بسیار خوب است ما می توانیم از این فرصت های کوچک استفاده کنیم و مشارکت خود را با کارهای ساده و عام المنفعه شروع کنیم بدون در خواست ریالی از دولت و خود را در این رابطه امتحان کنیم….. اصلا شورای شهر یک فرصت دولتی است که برنامه خارج از کشور است که در ایران عنوانش و اعضایی برایش تعیین شده اما یکسره آن را به دولت سپرده ایم و استفاده ای برای مردم ندارد
اشاره کرده اید به سرمایه اجتماعی
ما برای جمع آوری این سرمایه آیا نمی توانیم از صاحبان سرمایه و همچنین از دولت قرض بگیریم ؟ آیا نمی توانیم مثلا قسمتی از تولیدات و محصولات خود را در کشورهای همسایه بفروش برسانیم با قیمت بالاتری که پرداخت میکنند یا اینکه اجازه بدهیم تولیدات بعضی کشورهای همجوار در سقز و شهرهای استان بفروش برسد و از فضایی که در اختیار آنها قرار میدهیم و یا با استفاده از ماشین های حمل و نقل از خودمان که در اختیارشان میتوانیم بگذاریم درآمدی فراوان بعنوان سرمایه اولیه جمع کنیم؟
بانه یکی از شهرهای پر افتخار کوردستان است که مردمش استقلال رای و عملشان بیشتر از دیگر شهرهای کوردستان است یعنی زیاد متکی به دولت و حکومت مرکزی نیستند و بر توانایی های خود تکیه دارند و سعی میکنند راههای دیگری برای کسب درآمد و تامین هزینه های زندگی خود جستجو کنند نمونه بارزش بازارهای آنها مملو از جنس های متنوع و مرغوب تر از کشور بطوری که از بیشتر نقاط ایران خریدار دارد…..
پاسخ دهید
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺿﺎﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ دارند
پاسخ دهید
آقای رضانیا از شما تشکر میکنم که با نقدی عالمانه و محکم با ابن نوشته رو به رو شدید. با نوشته های اینجنینی وزن واقعی افراد و کارهایشان مشخص میگردد. امیدوارم همچنان در این فضا حضور داشته باشید و ما را از اندوخته های علمی تان بهره مند سازید. از آقای نویسنده هم سپاسگزار خواهیم بود اگر کاستیهای کارشان را بپذیرند و به گسترش چنین مواجه ای کمک کنند.
پاسخ دهید