
تخریب اموال شهر شدت گرفته است
شرمت باد اي دستي كه بد بودي بدتر كردي
چند روزي است غمگنانه تر از چهره ي زمستاني پارك مولوي كرد، تصوير دست شكسته ي پيرمرد شكسته اي ست، كه براي مدتي كوتاه نمادي بود از كساني كه هميشه در گوشه اي مشغول اند و كم تر مي بينيمشان. از كساني كه بيشترين رنج را مي برند از برگ ريزاني كه از خش خش برگ هايش مسرور مي شويم، از تخمه اي كه مي شكنيم و ازادانه در هوا پرتاب مي كنيم، از سيگاري كه زير پا له مي كنيم، از هر نشاني كه از حضور خود بر جاي مي گذاريم. اين بار اما اين چهره ي تكيده ي جارو به دست نماد ديگري نيز هست، نماد كساني كه تعرض به حقوق شهروندان را سرگرمي مي پندارند و تخريب اموال عمومي را تنها هنري كه دارند، دليلش خشم باشد يا شيطنت، عقده اي سركوب شده يا نياز به جلب توجه فرقي به حال دست شكسته ي پيرمرد ندارد يا به حال كودكاني كه با شوق مجسمه ي پيرمرد را نگاه مي كردند و كنارش عكس مي گرفتند.
چراغ هاي حصار پارك هم گويا از اين شوخي زشت در امان نبوده اند. شوخي كه به يادمان مي آورد گاه از خود بپرسيم وراي همه ي گله گذاري ها از نبود امكانات تفريحي و مكان هاي زيبا، ما به اين شهر چه هديه كرده ايم، چقدر دارايي هاي اندكش را پاسداري كرده ايم و در قبال حفظ زيبايي اش مسئول بوده ايم!؟ شوخي تلخي كه مي پرسد، ما با اين شهر چه كرديم؟
کد خبر: 12577
شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی.
جای بسی تاسف
پاسخ دهید