پنجشنبه، 25th سپتامبر 2008
نگاهي جامعهشناختي به وضعيت محله در سقز
خالد توكلي
چكيده
محله از عناصر اصلي شهرهاي اسلامي است كه علاوه بر آن كه بر مورفولوژي شهرها بسيار تأثيرگذار است و شكل و شمايل خاصي به شهرها ميدهد، از آن جهت كه محله، مبنايي است براي انتقال فرهنگ، شكلگيري هويت، برقراري نظم در سطح شهر و….، به لحاظ اجتماعي نيز به شهرهاي اسلامي، حالت و موقعيت خاصي داده است، به گونهاي كه به عنوان يكي از مهمترين ويژگيهاي شهرهاي اسلامي از آن ياد ميشود. شهر سقز در استان كردستان، از جمله شهرهايي است كه از قدمتي طولاني برخوردار است. در اين نوشتار، با بررسي محلات «ناوقهلا» و «سرپچه» در اين شهر، تلاش شده است تا تفاوتهاي اين دو محله، از جنبههاي مختلف و بر اساس عوامل طبيعي و اجتماعي، تبيين گردد. البته عوامل اجتماعي نيز خود به چند دسته تقسيم شدهاند، براي نمونه به عوامل اقتصادي و نحوهي كسب معيشت، روابط اجتماعي، دينداري و نحوهي انجام مناسك ديني، اشاره شده است كه در بين اين دو محله با يكديگر متفاوت هستند. در نهايت اين مسئله ذكر شده است كه با رشد جمعيت، ورود فرهنگ جديد به جامعه و مهاجرت از روستاها و شهرهاي كوچك به سقز، منجر به فراموشي «هويت محلهاي» گشته است.
واژههاي كليدي: شهر، محله، سقز، ناوقهلا، سرپچه، هويت، عوامل طبيعي، عوامل اجتماعي، طريقتهاي ديني
مقدمه
پاي صحبت بزرگترها كه مينشيني، سخنهاي دلنشين براي گفتن بسيار است، سراپا گوش ميشويم تا از آن سخنان بهرهي كافي ببريم. از تغييراتي كه در جامعه حادث شده است، از بزرگشدن شهرها، آداب و رسوم، نوع لباس، رفتار با بزرگترها، ورود تكنولوژي و نحوهي برخورد مردم با آن، ورود پديدههاي اجتماعي نوين و …. ميگويند و ما نيز با جان دل آنها را ميشنويم. اما در اين ميان آن گاه كه به محلات ميرسند، نگاهشان به نقطهاي خيره ميگردد، آهي از ته دل برميآورند، سخنانشان صفا و صميميت خاصي به خود ميگيرد و حرفهايشان چون از دل برميآيد، لاجرم بر دل مينشيند. در اين هنگام بسيار اين عبارت از سوي افراد سالخورده كه خاطرات تلخ و شيرين بسياري از روزگار و زندگي سپري شده دارند، تكرار ميشود كه «انگار ديروز بود» و به دنبال آن، بازگويي خاطرات ادامه مييابد. هميشه به اين قسمت از خاطرات كه ميرسند، حسي نوستالژيك به آنها دست ميدهد و ما را كه نيز از آن دوران، خاطرهاي در ذهن نداريم، با خود همدل و همراه ميسازند. به راستي اين «محله» چيست كه اين گونه در جان و روان آدميان نفوذ كرده است و هر گاه آن را به خاطر ميآورند با حسرت از دوران سپري شده، سخن به ميان ميآورند و فضاي گفتوگو، حالتي خاص، تركيبي از حسرت، صميميت، مهرباني، به خود ميگيرد كه انگيزهي خارج شدن از آن بسيار كاهش مييابد و براي ما كه به عنوان محقق به مصاحبه مشغول بوديم، بسيار سخت بود كه سخنشان را قطع و آنها را از آن حال و هوا درآوريم، چرا كه محله در گذشته، براي مردم شهر، صرفاً يك نظام شهري نبود، بلكه كساني كه در يك محله با هم زندگي ميكردند، حامي يكديگر نيز به شمار ميآمدند، روابط خويشاوندي، قومي و زباني با هم داشتند كه اين امور به افراد ساكن در محله «هويت» ويژهاي ميبخشيد و آنها را از ساير محلات، متمايز ميساخت. به هر حال اگرچه اين وضعيت، كار پژوهشي ما را با مشكلات و دشواريهايي مواجه ميساخت، اما از سوي ديگر، ما را با يكي از مهمترين ويژگيهاي محله كه همانا وجود «اعتماد و صميميت» متقابل ميان افراد و ايجاد هويت «هممحله» است، آشنا ميسازد، اموري كه در شهرهاي امروزي، كالاهاي نادر و كميابي هستند و روز به روز نيز كميابتر از گذشته ميگردند.
اگر چه بحث از محله، ناخودآگاه ما را به گذشتههاي دور ميبرد، اما واقعيت اين است كه در چند سال اخير كه شهرهاي ما با انواع مسائل اجتماعي، دست به گريبان شده است، نياز به احياي روابط محلهاي در شهرهاي كنوني بيش از پيش احساس ميشود و به عنوان يك راهكار در جهت رفع برخي از مشكلات شهري، توجه به محله، نميتواند خالي از فايده و لطف باشد. در اين پژوهش هدف ما اين است كه توصيفي از محلات قديمي شهر «سقز» داشته باشيم. اين شهر كه در استان كردستان قرار دارد، با قدمتي سه هزار ساله، تحولات تاريخي گوناگوني را به خود ديده است و شاهد عزتها و ذلتهاي افراد و گروههاي مختلف بوده و رويدادهاي تلخ و شيريني را به خود ديده است، در گذشتهاي نه چندان دور، داراي محلات گوناگون بوده است كه هنوز آثار و نمودهاي آن در ساختار شهري، فرهنگ و رفتارهاي اجتماعي به چشم ميخورد و بسيارند كساني كه آن دوران را به خاطر ميآورند و از اين كه حال و وضع كنوني شهر سقز به گونهاي است كه نوعي بحران و آشفتگي در آن ديده ميشود، نگران هستند. شايد توصيف و تشريح وضعيت محلات قديمي در شهر سقز، از اين لحاظ كه منجر به كاهش آشفتگي اجتماعي و شكلگيري هويت جديد و متعادلي در اين شهر باستاني گردد، ميتواند براي دستاندركاران مفيد فايده واقع شود. قبل از اين كه به مباحث اصلي در اين زمينه بپردازيم، لازم است اشارهاي هر چند كوتاه به موقعيت تاريخي و اجتماعي شهر سقز داشته باشيم.

معرفي شهر سقز
منطقه سهپهچه
شهر سقز يكي از شهرهاي قديمي ايران به شمار ميآيد كه در استان كردستان واقع شده است، به لحاظ تاريخي اين شهر در طول تاريخ، مسير پر فراز و نشيبي را پيموده است و حوادث تلخ و شيرين بسياري را به خود ديده است. در مورد تاريخ شهر سقز سخن فراوان است، متأسفانه تحقيقات معتبر از سوي متخصصين امر، در اين زمينه كمتر به چشم ميخورد و اگر تلاش تني چند از شخصيتهاي فرهنگي شهر نبود، شايد در زمينهي معرفي شهر سقز، كه از قدمت و اهميت زيادي برخوردار است، فاقد هرگونه اثر مكتوبي بوديم. به هر حال، ما در اين جا به نقل قول تني چند از اين پژوهشگران در زمينهي تاريخ سقز، به صورت اجمالي ميپردازيم. گويند شهر سقز در زمان مادها «اسكيت» نام داشته است و با يورش سكائيان به قلمرو مادها، نام اين شهر به «ساكز» يا «سكاكز» تغيير يافته است، اين نام از آن زمان تا كنون هم چنان بر اين شهر اطلاق ميشود. (فاروقي؛ 1369: 16) «عبدالله كاوه» در مورد نام سقز به نقل قولي از «گيريشمن» ميپردازد كه وي معتقد بوده است «سقز نام خود را از سكائيان يا سَكَه، چنان كه آنها خود را ميناميدهاند يا اشكوزاي چنان كه در تورات يا در نوشتههاي آشوري ناميده شدهاند، گرفته است. فيالواقع همهي قراين موجب آنست كه معتقد شويم سقز آن گاه كه سكائيان در جنوب درياچهي اروميه در ناحيهي ماناي كه تصرف كرده بودند، مستقر شدند، پايتخت ايشان گرديد.» (كاوه؛ 1370: 36) در نهايت «كاوه» سه فرضيه را در مورد نام شهر سقز مطرح ميسازد: اول اين كه اين نام از قبايل «سكارتي» و «زيگرتو» برگرفته شده باشد. دوم اين كه ممكن است سقز همان «زاگرس» باشد كه طي قرون و به سبب تغييراتي در نحوهي تلفظ آن، به سقز تبديل شده باشد. (همان: 37) اين شهر در مقاطع مختلف تاريخي، همواره مورد توجه دولتمردان بوده است و حوادث گوناگوني بر آن حادث شده است. معروف است كه قلعهي بزرگ شهر توسط نادرشاه افشار بازسازي ميشود و در همين دوره، بناي مسجد دومناره و چند مسجد ديگر گذاشته ميشود، در جنگ جهاني اول، سقز عرصهي تاخت و تاز نيروهاي روس و عثماني قرار ميگيرد و بسياري از متدينين شهر سقز به فرماندهي و رهبري شيوخ نقشبندي به جنگ عليه روسها و كفار و به عبارتي به جهاد ميروند. در جنگ جهاني دوم نيز باز پاي روسها و انگليسيها به سقز باز ميشود و «قضيهي شهريور» رقم ميخورد و وحشت سقز را فرا ميگيرد. اين وقايع موجب شده است كه سقز يكي از شهرهاي مهم ايران و كردستان به شمار آيد.
به لحاظ جغرافيايي اين شهر از شرق به ديواندره، از جنوب به بانه، از غرب به بوكان و از شمال به حدود تكاب و مياندوآب در استان آذربايجان غربي محدود است. طول و عرض جغرافيايي شهر سقز به شرح زير است: حداكثر طول شرقي 46 درجه و 54 دقيقه و حداقل 45 درجه و 51 دقيقه ميباشد، حداكثر عرض شمالي 36 درجه و 28 دقيقه و حداقل آن 35 درجه و 46 دقيقه است. (سالنامه آماري كردستان- 1382) در جدول ذيل برخي از ويژگيهاي جمعيتي شهر سقز نمايش داده ميشود:
جدول 1- برخي از ويژگيهاي جغرافيايي شهر سقز
TML clipboard
ساحت
|
2/4370 كيلومتر مربع
|
جمعيت شهر در 1365 و 1375
|
81351- 115394
|
تعداد بخش
|
3
|
تعداد دهستان
|
11
|
تعداد روستاي داراي سكنه و جمعيت آنها
|
280- 79604
|
تعداد روستاي خالي از سكنه
|
26
|
منبع: سالنامه آماري كردستان- 1382
آب و هواي سقز كوهستاني و سرد است و زمستاني سخت و پربرف دارد. تعداد روزهاي يخبندان، كه از آبان آغاز ميشود، بدين گونه است كه در آبان 14، آذر 16، دي 25، بهمن 22 و اسفند 20 روز سرما و يخبندان در شهر سقز وجود دارد كه گاهي سرماي شهر در چنين روزهايي به 30 درجهي زير صفر ميرسد و زندگي عادي مردم را با مشكل روبهرو ميسازد.
مردم سقز، مسلمان، سني مذهب و پيرو امام شافعي هستند. وجود مساجد، تكايا و خانقاههاي متعدد در سطح شهر نشان از اعتقاد ديني مردم و نفوذ فرقههاي مختلف ديني در اين شهر دارد. البته در سالهاي گذشته، اقليتي يهودي نيز در شهر سقز زندگي كردهاند كه شرح آن در صفحات بعدي ميآيد. زبان اين مردم كردي است كه با گويش سوراني به تكلم ميپردازند.
تعريف محله
قبل از اين كه به توصيف وضعيت اجتماعي محلات شهر سقز در گذشته بپردازيم، لازم ميآيد كه به اجمال به تعريف مفهوم محله، كاركرد و اهميت آن در ساختار شهري بپردازيم. البته نبايد فراموش كرد كه تعريف، اهميت و كاركرد محله در شهرهاي سنتي با شهرهاي جديد، متفاوت است. بدين معني كه در حقيقت، نظام محلهاي در شهرهاي سنتي، فقط بخشي از شهر به شمار نميآمده است، بلكه در ادارهي شهر و حمايت از اهالي محله، جامعهپذيري و شكلگيري هويت، نقش عمدهاي را ايفا نموده است. «رباني» معتقد است به اين دليل كه معرفهاي سنتي محله با واحد حيات جمعي و جامعهپذيري در ارتباط است، لذا سيماي اجتماعي محله، وحدت و يكپارچگي عمومي اعضاي آن را به نمايش ميگذارد. به اين دليل معيار محله بيش از آن كه طبيعي باشد، اجتماعي است و سازمان خانوادگي و قرابت همسايگي امتياز بزرگي در بسترهاي محلي به شمار ميروند، بر اين اساس ميتوان گفت كه واقعيت جامعهشناختي محله بسيار پيچيده است. (رباني؛ 1385: 154) در شهرهاي سنتي، محله در واقع يك ساختار كالبدي مشخص داشت و يك شهر از تعدادي محله تشكيل ميشد. محلههاي گذشته، نوعي نظام اداري داشتند؛ يعني در هر محله تأمين امنيت، مسائل حقوقي، مسائل اقتصادي مثل جمع كردن مالياتها و خراجهاي آن زمان در حدي تقريباً مشخص توسط خود ساكنين محلهها و بزرگان محله انجام ميپذيرفت و اين امر، نشانگر آن است كه مردم و اهالي محله در امور شهري مشاركت داشتند. (سايت روزنامهي همشهري، 21 دي 1385) علاوه بر اين امور، مشكلات عمومي و خصوصي اهالي شهر، همه عمدتاً در قالب روابط محلهاي حل و فصل ميشد و مشاركت در مراسمهاي مختلف از عزا گرفته تا عروسي، مسئلهي آموزش، ايجاد تعلق خاطر نسبت به محله و در نتيجه شهر، ايجاد و تقويت هويت شهري، گذران اوقات فراغت، حل مشكلات و حتي نظارت بر رفتار مردم از اين قاعده مستثنا نبودند. به عبارتي ميتوان گفت كه محله در شهرهاي سنتي و قديمي به نوعي، نقشي ميانجي را ميان شهر و حريم خانواده بر عهده داشتهاند و موجب انسجام شهر ميشدند. در واقع محلات شهري به گونهاي پايهريزي شدهاند كه بتوانند نيازهاي روزمرهي ساكنين خود را برآورده سازند؛ به ويژه، مراكز محلات از كاركردهاي خاصي برخوردار بودهاند و شامل عناصر و نهادهاي مختلفي مانند مسجد، حمام، مدرسه، آبانبار، مغازه، زورخانه و ميدانچه… ميشدهاند؛ كه معمولاً در مراكز محلات به چشم ميخوردهاند.
«پاپلي يزدي» علل و عوامل مختلفي را براي تقسيمبندي شهرها به محلات متعدد برميشمارد كه عبارتند از:
1. گاه براي سهولت ادارهي شهرها، آنها را به محلاتي تقسيم كردهاند.
2. در بعضي مواقع براي جدا كردن گروههاي مختلف ديني و مذهبي از يكديگر اين امر صورت ميگرفته است. مثل محلهي يهوديها، زردشتيها، محلهي مسلمانها، محلهي حيدريها و نعمتيها و غيره.
3. براي جدا كردن گروههاي قومي مختلف محلات گوناگون شكل گرفتهاند. مانند محلهي كردها، تركها و ….
4. در بسياري از شهرها جدايي طبقاتي نيز جدايي محله را به همراه داشته است. مانند محلهي اغنيا، محلهي فقرا.
5. گاه مسائل نظامي و سياسي نيز باعث تقسيمبنديهايي در شهرها ميشده است. مثلاً ارك شهر و محل حاكمنشين خود محلهاي را تشكيل ميداده است.
6. جدايي شغلي نيز گاه محلاتي را به وجود ميآورده است. مثل محلهي مسگرها، محلهي گازرها و غيره.
7. گاهي نيز عوامل طبيعي مانند وجود رودخانه، تپه و غيره باعث جدايي محلات يك شهر از همديگر بوده است. (مشهديزاده دهاقاني؛ 1378: 320)
اگرچه در گذشته و در شهرهاي اسلامي، محله در درون شهر، بيشتر كاركرد مثبت داشته است و به شهر نظم ميبخشيده است اما در شهرهاي جديد با مسائل ديگري روبهرو هستيم، بدين معني كه در شهرهاي جديد، محله ميتواند منشاء انحرافات و كاركردهاي منفي نيز باشد. براي مثال «رباني» به دو مورد از مسائل و كاركردهاي منفي محلات در شهر اشاره ميكند:
· محلهها محل تجمع اقليتهاي قومي و عناصر فعال و جوانان است. در حالت مهاجرت، تازهواردين موجب بيتعادلي در نظم ساختاري و انسجام محله ميشوند.
· محلهها ميتوانند يك مركزيت شهري نامناسب را خصوصاً در مركز شهر و حومهها ايجاد نمايند. (رباني: 157)
به طور كلي آن چه كه از ادبيات مربوط به محله استنباط ميشود اين است كه مفهوم محله، مانند عمدهي مفاهيم علوم اجتماعي، تعريف خاصي ندارد و از سياليت ويژهاي برخوردار است و در هر كشور و شهر و شايد با اندكي اغراق بتوان گفت، در هر محله تعريفي ويژه از آن ارائه ميشود. در اين نوشتار ما در پي آنيم كه ملاكهاي تعريف و تشخيص محله را در سقز دريابيم، آن گاه برخي از ويژگيهاي آن را توصيف نمائيم.
محله در سقز

آن چنان كه از نوشتهها برميآيد، در مورد تعداد محلات شهر سقز و ويژگيهاي آن، اختلاف نظر وجود دارد. در حقيقت شهر سقز نيز مانند تمام شهرهاي ديگر كه از قدمت و تاريخي طولاني برخوردارند، داراي برج و بارويي بوده است و بقاياي آن هنوز نيز موجود است. «مرگان» در كتاب جغرافياي غرب ايران، اين گونه به توصيف شهر سقز ميپردازد: «سقز شهري است كوچك و بسيار قديمي و سابقاً داراي استحكامات بوده است. اين شهر مشتمل بر چهار هزار سكنه است و يك نايبالحكومه وابسته آن را حراست ميكند. سقز شهري است با تقريباً هزار خانه كه در مركز آن تپهاي باستاني است كه روي آن تركها در قرون وسطي قلعهاي ساختهاند كه خرابههاي آن هنوز ديده ميشود. (كاوه: 84) گذر زمان، گسترش شهر، مهاجرت روستائيان به شهر و مجموعهاي از عوامل ديگر، موجب شده است كه ريخت شهر تغيير يابد و قلعه، كاركرد خود را از دست بدهد، اگرچه اكنون نشان چنداني از آن به چشم نميخورد، اما تأثير آن بر فضاي كالبدي و حتي اجتماعي شهر هم چنان محسوس است. كمترين تأثير آن اين است كه قلعه و اطراف آن به يكي از محلات اصلي شهر تبديل شده است و در حقيقت نام «ناوقهلا» را از همين قلعهي اصلي شهر برگرفتهاند و بر محله نهادهاند. براي نمونه «كاوه» معتقد است كه شهر سقز از گذشتهي دور به دو محلهي بزرگ و اصلي تقسيم شده است: نخست محلهي «ميانقلعه» و دومي «سرپچه». اين دو محله تحت تأثير عوامل طبيعي، يعني به وسيلهي رودخانهي «وليخان» از هم جدا ميگردند كه هر كدام خود به كوي و محلههاي كوچكتري تقسيم ميگردند. (كاوه: 113) «فاروقي» نيز از محلات متعدد در شهر سقز نام ميبرد كه از آن جمله ميتوان به ميانقلعه، سرپچه، كاظمخان، چنارستان، بردبران، شريفآباد، جوتياران، حاجيآباد، سرقبران و… اشاره كرد. (فاروقي: 8) تفاوتي كه در اين زمينه مشاهده ميشود ناشي از اين امر است كه تعريف دقيق و مشخصي از محله وجود ندارد تا بر اساس آن بتوان به تقسيمبندي محلات در شهر سقز پرداخت. اين مشكل براي ما نيز هم چنان پابرجاست.
براي رهايي از اين مشكل و دستيابي به شناخت دقيق از محلات قديمي شهر سقز، در چند مرحله، پژوهش خود را سازمان داديم. ابتدا مقصد و پرسش اساسي خود را مشخص ساختيم، كه در اين پژوهش به دنبال چه چيزي هستيم، در نهايت و پس از انجام چند مصاحبه با اهالي شهر و مطالعه ادبيات نظري پژوهش، به اين نتيجه رسيديم كه هدف اصلي ما در اين پژوهش بايد اين باشد كه بايد به وضعيت اجتماعي محلات شهر سقز قبل از اصلاحات ارضي بپردازيم. ميدانيم كه يكي از پيامدهاي مهم اصلاحات ارضي، مهاجرت وسيع روستائيان به شهر بود كه همراه با ديگر عوامل اجتماعي داخلي و بينالمللي، از جمله بسط روابط سرمايهداري در ايران كه با دولت رضاشاه آغاز ميگردد، در دههي 1340 ابعاد تازهاي به خود ميگيرد، منجر به گسترش شهرنشيني و تغيير در ساخت اجتماعي و ريخت شهرها ميشود. (اعتماد؛ 1363: 27) سپس به بررسي نظريات موجود در جامعهشناسي شهري با نيمنگاهي به جغرافياي شهري، پرداختيم و در نهايت با انجام مصاحبههاي عميق با حدود 40 نفر از شهروندان سقز كه سن آنها از 60 سال گذشته بود، به نتايجي در مورد محلات شهر سقز رسيديم. در اين قسمت البته تلاش شد كه حتيالمقدور مصاحبهشوندگان، به طور مساوي از هر دو محله، انتخاب شوند.
· قبل از هر چيز بايد گفت كه اكثريت مصاحبهشوندگان بر اين باور بودند كه در گذشته، سقز داراي دو محلهي اصلي بوده است: «ناوقهلا» و «سرپچه». «كاوه» بر اين باور است كه «شهر سقز در گذشتهي دور يا در آغاز، يك مركز مهم داشته و آن هم ميانقلعه] ناوقهلا[ بوده و تأسيسات شهري در پناهگاه امن قلعه و بر روي تپهي بزرگتر مستقر گشتهاند و لكن بعدها عواملي باعث به وجود آمدن مراكزي ديگر شد. توسعهي شهر و يا ورود عدهاي مهاجر و يا انشعاب و انشقاق، مركز جديدي به نام «سرپچه» به وجود آورده است. (كاوه: 153) در مورد وجه تسميهي اين محلات بايد گفت كه «ناوقهلا» همچنانكه از ظاهر آن استنباط ميشود، به علت نزديكي به قلعهي اصلي شهر به اين نام شناخته شده است. در مورد «سرپچه» اما وضعيت به گونهي متفاوتي است: «پهچه» در زبان كردي به محل تجمع گلهي گوسفندان، بزها و گاوها اطلاق ميشود، عمدهي اهالي اين محله، داراي دامهايي بودهاند كه چند چوپان، به هنگام صبح، آنها را به چرا ميبردهاند و نزديك غروب به شهر برميگشتند. وجود «پهچه» در اين منطقه موجب ميشود كه اين محله «سرپچه» ناميده شود. البته در هر كدام از اين محلات، به محلات كوچكتري نيز بر ميخوريم كه اكنون خود آنها به محلهاي بزرگ تبديل شدهاند و يا برخي از آنها در محلات ديگر ادغام شدهاند. براي مثال محلهي «يهوديان» در «ناوقهلا» بود كه پس از مهاجرت آنها به اسرائيل، از بين رفته است يا محلهي «سرقبران» اكنون فقط براي كساني كه سن آنها از 50 گذشته است، معنيدار است. محلهي «كاظمخان» نيز از اين قاعده مستثنا نيست و براي نسلهاي جديد، چندان شناختهشده نيست.
· در نگاه اول و در ارتباط با محلات شهر سقز، آن چه كه به ذهن متبادر ميشود، اين است كه عامل اصلي تقسيم شهر سقز به محلات مختلف، عاملي طبيعي و يا جبر طبيعت به نام رودخانه يا «چم وليخان»، سقز را به دو محله تقسيم كرده است. «يدالله نجفي» اين گونه به توصيف شهر سقز ميپردازد: «اين شهر بر روي دو تپهي طويل كه رودخانهي كوچك وليخان از وسط آن ميگذرد، احداث شده» است. (نجفي؛ 1369: 479) در حقيقت اين امر از واقعيت به دور نميباشد. اين رودخانه كه از غرب وارد شهر سقز ميشود و پس از طي مسافتي به «چم سقز» ميريزد، به گونهاي در شهر جاري شده است كه در اولين نگاه، كاملاً مشهود است و به صورتي طبيعي شهر را به دو قسمت، تقسيم كرده است. علاوه بر اين رودخانه، عوامل طبيعي ديگري نيز در تقسيم سقز به دو محلهي اصلي نقش عمدهاي داشتهاند. براي نمونه محلهي «ناوقهلا» بر تپهاي بلند واقع شده است كه در دو طرف آن رودخانههاي «سقز» و «وليخان» قرار دارند و اين ويژگيها موجب محدوديت گسترش اين شهر ميشدند. از سوي ديگر آب آشاميدني اهالي سقز عمدتاً از طريق استفاده از چشمههاي موجود و كاريزهايي كه ايجاد شده بودند، فراهم ميآمد و كفاف جمعيت اضافي را نميداده است، لذا طبيعي است كه به تدريج جمعيت جديد، در جايي دورتر از «ناوقهلا» سكني گزينند و به اين ترتيب در «سرپچه» مقدمات به وجود آمدن محلهاي جديد ايجاد ميشود. البته اگر بخواهيم صرفاً براساس عامل جغرافيايي به تقسيمبندي شهر بپردازيم، بايستي تقابلي ميان «مركز» و «پيرامون» قائل شويم. (فكوهي؛ 1383: 245) بديهي است در اين نوشتار فرض ما بر اين نيست كه رابطهي اين دو محله در شهر سقز، چنين رابطهاي است و يكي مركز و ديگري پيرامون است، لذا در ادامه به عوامل ديگري كه منجر به تمايز اين دو محله از يكديگر ميشوند، ميپردازيم.
· علاوه بر عوامل طبيعي فوقالذكر كه به مورفولوژي شهر سقز و تقسيم آن به دو محله شكل دادهاند و بر آن مؤثر بودهاند، بايد به عوامل اجتماعي نيز اشاره داشت كه آنان نيز به نوبهي خود، تأثيرات عمدهاي بر شكلگيري «محله» به معناي جامعهشناختي آن داشتهاند. در حقيقت تفاوت و تمايزي كه بين اين دو محله وجود داشته است، همچنانكه از نام آن محلات نيز پيداست، بسيار فراتر از تفاوتهاي جغرافيايي موجود بوده است و به واقع اين تفاوتهاي جامعهشناختي است كه «هويت محلهاي» و ارتباط محلهاي را در ميان اعضاي محله ايجاد نموده است. از جمله عوامل اجتماعي كه باعث ايجاد ميان «ناوقهلا» و «سرپچه» شده است، عبارتند از:
1. روابط اقتصادي و نحوهي كسب معيشت: در سقز دو بازار وجود دارد: بازار بالا كه در محلهي «ناوقهلا» وجود دارد و بازار پايين كه در محلهي «سرپچه» واقع شده است. تفاوتي كه در اين دو بازار ديده ميشود، به خوبي نمايانگر تفاوتي است كه ميان اين دو محله وجود دارد. به عبارت ديگر، اگر بخواهيم به تمايز محلههاي سقز پي ببريم، با گشتي هر چند كوتاه، به خوبي به عمق اين تمايز پي خواهيم برد. معماري بازار، مساحت مغازهها، كالاهايي كه در مغازهها عرضه ميشود، لباس و پوشش فروشندگان و مغازهداران،

کاروانسرای تاچه وانچی
مشتريان و …. تا حد زيادي با يكديگر، در اين دو محله، متفاوت هستند. به گونهاي كه براي نمونه لباس و پوشش كردي و محلي در بازار «سرپچه» بيشتر به چشم ميخورد، عمدهي مشتريان آنها از اهالي روستاهاي دور و نزديك سقز ميباشند و بدين ترتيب، بديهي است در اين بازار كالاهايي عرضه شود كه نيازهاي آنها را تأمين نمايد. مغازهها در اين بازار عمدتاً داراي مساحت كم و در تمام طول روز، بازار، سرشار از مشتري است و حتي به هنگام ناهار نيز مغازهها، باز هستند و در هر مغازه، معمولاً بيش از يك نفر به كار مشغول هستند. در سالهاي اخير كه ميزان مهاجرت از روستا به سقز افزايش چشمگيري داشته است، مغازهداراني كه خاستگاه روستايي دارند در بازار «سرپچه» بيشتر به چشم ميخورند و چون تقاضا براي كالاهايي كه در اين بازار عرضه ميشود، افزايش فراواني يافته است، قيمت مغازهها نيز نسبت به بازار بالا افزايش سرسامآوري داشته است. متناسب با نيازهاي روستائيان، بازار پايين توسعه يافته است و مغازهها عمدتاً به توزيع كالاهايي ميپردازند كه مورد نياز آنهاست و با سليقهي آنان سازگاري دارد. مثلاً تعداد قهوهخانه، مسافرخانه، كبابي و … در بازار پايين بسيار بيشتر از بازار بالاست. نام ميادين كه در بازار پايين اين امر را به خوبي نشان ميدهد؛ براي نمونه ميدان گهنم (گندم)، ماست، بهر حهوز (حوض) و آهنگران در بازار پايين معروف هستند. مغازههاي نعلبندي و منزلگاههايي كه روستائيان در آن جا اطراق ميكردند، همگي در بازار پايين و محلهي سرپچه وجود داشتهاند. لازم به ذكر است كه در منزلگاهها معمولاً جايي به نام «خان» وجود داشته كه روستائيان، چارپايان خود را تا زماني كه كارشان در شهر به اتمام ميرسيد، در آن جا نگهداري ميكردند. دستفروشان تقريباً در همه جاي بازار پايين ديده ميشوند و يا بساط خود را جلوي مغازهها يا بر روي يك فرغون، پهن كردهاند.
كاروانسراي تاجهوانچي
اما در بازار بالا وضعيت تا حد زيادي متفاوت است. بازار سرشار از كالاهايي است كه با سليقهي طبقهي متوسط و كساني كه خاستگاه شهري دارند، سازگار است. مغازهها نسبت به بازار پايين از مساحت بيشتري برخوردارند. كاروانسراهاي تجاري مانند كاروانسراي «تاجوانچي، چوارقاپي (كه چهار دروازه داشته)، اتحاد» بسيار پررونق و با شهرهاي بزرگ زمان خود چون همدان و تبريز در ارتباط بودهاند، در اين بازار وجود دارد. پوشش و لباس كساني كه در اين بازار به چشم ميخورند، كمتر كردي و محلي است و هم فروشندگان و هم مشتريان، به لباسهاي غير كردي روي آوردهاند، مسافرخانهاي در اين بازار ديده نميشود و بسيار بيشتر از كاسبكاران بازار پايين به دكور، ويترين و ظاهر مغازهي خود اهميت ميدهند.
در ساليان اخير، به دليل گسترش فرهنگ شهري و ضرورت ايجاد فضاهاي شهري، بخشي از بازار بالا، تخريب و به خيابان تبديل شده است و قسمتي ديگر از آن به پاساژ تغيير يافته است. در بازار بالا، عمدهي مغازهها به هنگام ظهر، مغازههاي خود را ميبندند و براي صرف ناهار به منازل خود مراجعه ميكنند و معمولاً مشتريان بازار بالا از عصر به بعد براي تهيهي كالاهاي مورد نياز خويش به بازار مراجعه ميكنند.
علاوه بر تفاوتهاي موجود در بازارهاي پايين و بالا، بايد به نكتهاي ديگر نيز در اين زمينه اشاره داشت و آن اين است كه در «سرپچه» دامداري به طور گستردهاي رواج داشته است اما در «ناوقهلا» وضعيت اين گونه نبوده است. اين تفاوتها، صرفاً به بازار محدود نشده است، بلكه نحوهي معيشت بر نحوهي اوقات فراغت، پوشش، محاوره و نيازهاي مردم نيز مؤثر بوده است و تمايز آشكاري را بين اين دو بازار و در نتيجه اين دو محله به وجود آورده است كه در شكلگيري هويت ساكنان آنها اثرات قابل توجهي داشته است.

ساختمان قديمي مسجد جامع سقزكه اكنون بازسازي شده است
2. دينداري و نحوهي انجام مناسك ديني: در استان كردستان و شهر سقز به طور عام دو طريقت ديني در ميان مردم رواج دارند: طريقت قادري و طريقت نقشبندي. سقز از ديرباز محل تبليغ و ترويج اين دو طريقت بوده است و هر كدام براي خود داراي تكايا و مراكز عبادي خاصي هستند و پيرواني دارند. البته علاوه بر طريقتهاي مذكور، بايد اشاره داشت كه بخش زيادي از روحانيون، نه تنها تمايل چنداني به مباني اعتقادي و مناسك و روشهاي عبادي اين طريقتها ندارند، حتي در مواردي به مقابله با آنها نيز ميپردازند. به هر حال هماكنون در سطح شهر سقز چندين خانقاه و تكيه وجود دارد كه به ترويج اعتقادات خود بر اساس يكي از طريقتهاي قادري يا نقشبندي ميپردازند و اين مراكز عبادي در سطح شهر پراكنده هستند. اما اگر به گذشته برگرديم و با توجه به تقسيمبندي اين نوشتار كه سقز را به دو محلهي «ناوقهلا» و «سرپچه» تقسيم كرده است، به كندوكاو حول طريقتها بپردازيم، بايد گفت كه بسياري از افراد مورد مصاحبه بر اين اعتقاد بودند كه سابقه و نفوذ طريقت نقشبندي در شهر سقز و در ميان بازاريان و اغنياي سقز از طريقت قادري بيشتر بوده و در عوض، طريقت قادري عمدتاً در روستاها و در ميان اقشار فقير جامعه داراي نفوذ بوده است. اين امر از آن جا استنباط ميشود كه مراكز ديني مربوط به طريقت نقشبندي از قدمت بالايي برخوردارند و به بازار نزديكترند، براي نمونه قدمت خانقاي «حاج شيخ مصطفي» -به عنوان يكي از مهمترين مراكز ترويج و تبليغ و رتق و فتق امور پيروان طريقت- كه در بازار پايين و در محلهي «سرپچه» واقع است، به حدود 150 سال ميرسد و خود مرحوم شيخ و فرزندانش در آن خانقاه به امور خويش سروسامان ميدادند. حاج شيخ مصطفي در اصل اهل جوانرود بودهاست، از دست «شيخ عثمان» خرقه ميگيرند و با فرمان ايشان عازم سقز ميگردند كه نسبت به تأسيس خانقاه، همت گمارند. ظاهراً ابتدا شيخ در يكي از مساجد محلهي «ناوقهلا» به نام «ديمهكاران» ساكن ميشوند، اما بعدها به دلايلي آن مسجد و محله را ترك ميگويند و تحت حمايت مرحوم حاج صالح، بزرگخاندان صالحي كنوني، نسبت به تأسيس و احداث خانقاهي اقدام مينمايند كه به خانقاه حاج شيخ مصطفي معروف ميشود، علاوه بر خانقاه، در آن زمان و در جنب خانقاه، حمامي نيز احداث ميگردد كه به حمام شيخ معروف شده است. همهي اينها در بازار شيخ واقع هستند. (فاروقي13-10) در گذشته اين خانقاه محيطي امن بهشمار ميآمده است و كساني كه از طرف حكومت مورد تعقيب بودهاند، چنانچه خود را به آن جا ميرساندند و بست مينشستند، در امان بودند و از طرف شيخ و مردم مورد حمايت قرار ميگرفتند، اين قاعده حتي كساني را نيز شامل ميشد كه جرائم مشهود و آشكاري را مرتكب شده بودند. احترام خانقاه در نزد مردم و حتي مسئولين به گونهاي بود كه مسئولين شهر نيز، اجازهي تعرض به محيط امن خانقاه را به خود نميدادند. (ضيايي؛ 1364: 34)

خانقاه حاج شيخ مصطفي نقشندي در محله سرپچه
علاوه بر طريقت نقشبندي در سقز از قديمالايام شيوخ و مريدان طريقت قادري نيز در سطح شهر و در روستاهاي اطراف فعال بودهاند، البته به دلايل مختلف كه ذكر آن در نوشتار ضروري به نظر نميرسد، پيروان اين طريقت به اندازهي طريقت نقشبندي در مسائل اجتماعي شهر سقز دخالت نداشتهاند، اما به هر حال اين طريقت نيز در سقز و روستاهاي اطراف، پيروان زيادي دارد و داراي تكاياي متعددي در سطح شهر هستند. پيروان اين طريقت، بر خلاف طريقت نقشبندي كه به دور از قيل و قال و در سكوت كامل و در حضور شيخ به عبادت ميپردازند، به قيل و قال و فرياد و جنب و جوش، به عبادت ميپردازند و در هنگام عبادت كارهاي خارق عادت از خود به نمايش ميگذارند. (توكلي؛ 1375: 57) تكيهي «باباشيخ» كه در مرز بين دو محلهي «ناوقهلا» و «سرپچه» قرار دارد يكي از مهمترين و قديميترين مراكز عبادت و تجمع دراويش قادري است كه بر روي رودخانهي «وليخان» ساخته شده است و در روزهاي معيني، دراويش قادري در آن جا به عبادت و ذكر ميپردازند.
همان گونه كه مشاهده شد، عمدهي خانقاهها و تكاياي شهر سقز كه اين طريقتها به فعاليت در آن مشغول بودهاند، در محلهي«سرپچه» قرار داشتهاند، اما در «ناوقهلا» كه مساجد از قدمت بيشتري برخوردارند و مسجد جامع شهر، مسجد شيخ مظهر، مسجد ديمهكاران و مسجد دومناره -از مساجد قديمي شهر سقز- در اين محله واقع شده است، خبري از فعاليت اين فرقهها ديده نميشود، شايد اختلاف اين طريقتها با روحانيون با نفوذ كه برخي از آنها، روشها و مناسك ديني دراويش قادري و صوفيان نقشبندي را نوعي بدعت قلمداد ميكردند، در اين امر بيتأثير نبوده باشد. علاوه بر آن چه گفته شد، در اين دو محله، نكات تفاوت ريزتري نيز وجود دارد. براي نمونه، در ايام اعياد قربان و فطر در محلهي «سرپچه»، غذاي عيد را در اوائل صبح ميخورند، اما در محلهي «ناوقهلا»، به جاي نهار، غذاي عيد را صرف ميكنند.
3. مراكز فرهنگي و اداري: يكي ديگر از تفاوتهايي كه در بين اين دو محله وجود دارد، نحوهي استقرار مراكز دولتي در شهر سقز است. آن چنان كه از منابع تاريخي و مصاحبه با افراد مختلف، برميآيد، عمدهي مراكز اداري و فرهنگي شهر سقز در محلهي «ناوقهلا» قرار دارد. مراكزي چون شهرداري، سينما، آموزش و پرورش، شير و خورشيد، دارايي، دخانيات، شهرباني، پادگان، باشگاههاي ورزشي و مدارس مختلف همگي در محلهي «ناوقهلا» قرار داشتهاند.

شهرداري سقزدر محله ناوقهلا
قلعهي بزرگ شهر كه احتمالاً در دوران نادرشاه تعمير و ترميم شده است، نيز در محلهي «ناوقهلا» ميباشد و اصلاً آن محله نام خود را از آن قلعه گرفته است، اين قلعه بعد از ويراني، قسمتي از آن به حسينيه تبديل ميشود و در قسمتي ديگر از آن، خيابان احداث شده است. همچنين مدارس سنتي و مكتبخانهها كه به تدريس قرآن و علوم ديني و ادبيات ميپرداختند، عمدهي آنها در «ناوقهلا» به فعاليت مشغول بودهاند. در مقابل، هم چنان كه ذكر آن در سطور پيشين آمد، خانقاه، تكيه، شيخ و درويش در «سرپچه» فراوان وجود داشته است. البته در سالهاي اخير، گسترش ادارات دولتي به اين محله نيز كشيده شده است و تعداد زيادي از بانكها در اين محله تأسيس گشتهاند.
4. روابط اجتماعي: سقز شهري است كه به لحاظ روابط اجتماعي، همواره به گونهاي بوده است كه وجود فرهنگهاي مختلف، در آن به چشم خورده است. از دوران خيلي قديم، در اين شهر يهوديان در كنار مسلمانان، زندگي ميكردهاند و قسمتي از محلهي «ناوقهلا» را به خود اختصاص داده بودند. آنها در ابتداي جنوب غربي قلعه تا نزديكيهاي مسجد جامع، منازل خود را بنا نهاده بودند و در بازار نيز به انواع فعاليت اقتصادي مشغول بودهاند. برخي از آنها در مشاغلي چون طبابت و زرگري خبره بودهاند.

مراسم شادي جمعي مردم در ميدان ههلو
كوي يهوديان در سقز، در حقيقت در ميان 4 مسجد جامع، شيخ مظهر، ديمهكاران و دومناره محصور بوده است، آنها قديميترين نواحي شهري سقز را در اختيار خود گرفته بودند. ساختمانهاي مسكوني يهوديان محكم و در كوچههاي تنگ قرار داشته است و اكثر اين منازل براي ايجاد امنيت و حمايت از يكديگر در قابل تهاجم احتمالي، به وسيلهي تونلهاي زيرزميني به يكديگر متصل بودند. علاوه بر اين، يهوديان در شهر سقز داراي كنيسه، گورستان و حمام مخصوص بودهاند. نكتهي قابل توجه اين است كه منازل مسكوني و مغازههاي يهوديان، همگي در محلهي «ناوقهلا» قرار داشته است و اين امر موجب شده بود كه رابطه ويژه و فرهنگي مخصوص و تا حدودي مبتني بر مدارا در اين محله ايجاد شود.
علاوه براين بايد به اين نكته نيز اشاره داشت كه در محلهي «ناوقهلا» نسبت به اهل تشيع و مراسمهايي كه برگزار ميكردند، نوعي احترام خاص قائل بودند و براي انجام بهتر مراسم به كمك آنها ميشتافتند. براي نمونه بايد به مراسم عزاداريهاي ماه محرم اشاره داشت كه قبل از احداث حسينيه، شيعيان مقيم سقز، كه عمدتاً غير بومي بودهاند، براي انجام مناسك ديني خويش به مسجد «پير غزايي» ميرفتند و در حين عزاداري بسياري از مردم عادي و معتمدين شهر از جمله روحانيون، در اين گونه مراسمها حضور پيدا ميكردند.
از سوي ديگر اكثر افراد و كادر اداري غير بومي، در محلهي «ناوقهلا» ساكن شدهاند به گونهاي كه خانههاي سازماني كه براي كارمندان غير بومي احداث شده است، اكثريت آنها در اين محله يا محلات جديدالاحداث قرار دارند كه آنها نيز به «ناوقهلا» نزديك هستند. به عبارت ديگر اگر بخواهيم به لحاظ قشربندي اجتماعي، ساكنين اين دو محله را با يكديگر مقايسه نمائيم، به اين نتيجه ميرسيم كه در «ناوقهلا» اقشاري از جامعه زندگي ميكردهاند كه عمدتاً خاستگاه شهري داشته و به كارهاي تجاري با شهرهاي مهم اطراف چون همدان، تبريز، زنجان، مراغه و كردستان عراق مشغول بودهاند. قشر ديگري كه در اين محله به چشم ميخورده است، كارمندان و كادر اداري هستند كه در ادارات دولتي به كار مشغول بودهاند، افراد غير بومي كه هم شامل بخشي از كارمندان ادارات دولتي ميشدهاند و هم تني چند از تجار بازار را دربرميگرفتهاند، نيز در اين محله سكونت داشتهاند. افراد و خانوادههاي اصيل شهري كه از مال و مكنتي برخوردار بودهاند و سبك زندگي اشرافي و اعيانانهي براي خود برگزيده بودند نيز در اين محله ساكن بودهاند، اين قشر، از آن جايي كه اكثراً در منازل بزرگ و 2 يا 3 طبقه با معماري مخصوصي خانههاي خود را بنا نموده بودند، جلوه خاصي به اين محله بخشيده بودند. به طور خلاصه و البته با اندكي تسامح بايد گفت كه طبقهي متوسط جديد و طبقهي بالا در اين محله به زندگي مشغول بودهاند. در مقابل در «سرپچه» افراد غير بومي كه تفاوت فرهنگي، مذهبي يا ديني با مردم محله داشته باشد، كمتر به چشم ميخورد و اگر غريبهاي نيز وجود داشته است، بيشتر از اهالي روستاها يا شهرهاي اطراف بوده است كه به سقز مهاجرت كردهاند. منازل مسكوني در اين محله عمدتاً كوچك و درهمتنيده بوده و سبك زندگي مردم آن جا بيش از آن كه با طبقات بالاي شهري، مشابهت داشته باشد و از آنها تقليد نمايند به روستائيان نزديك است. علاوه بر اين، به اين دليل كه ساخت فرهنگي و اجتماعي محلهي «سرپچه»، تقريباً همگن و متجانس بوده است، افراد اين محله نسبت به آداب و رسوم و فرهنگي خود تعصب بيشتري از خود نشان دادهاند و نسبت به پذيرش و يا تحمل فرهنگهاي ديگر، سختگيرتر بودهاند. لذا ميتوان گفت كه اقشار و طبقات سنتي كه بعضاً از ثروت قابل ملاحظهاي نيز برخوردار بودهاند اما نسبت به سبك و شيوهي زندگي خود، تعلق خاطر داشتهاند، عمدتاً در اين محله زندگي كردهاند. مردم اين محله به لحاظ ديني نيز التزام بيشتري به رعايت مناسك مذهبي داشتهاند، حضور خانقاها و تكاياي متعدد، خود مؤيد اين مدعاست و بالاخره اقشار فقير و كم درآمد جامعه مانند كارگران روزمزد و دستفروشان نيز بيشتر در اين محله به زندگي پرداختهاند.
عوامل فوق، منجر به اين شده است كه مردم «ناوقهلا» به لحاظ فرهنگي و اجتماعي، با فرهنگهاي ديگر مداراي بيشتري از خود نشان دهند و در ضمن، تغييراتي را در سبك زندگي، آداب و رسوم، نحوهي كسب معيشت و روابط اجتماعي نيز تقبل نمايند. «غربيه» يا «بيگانه» در اين محله، به راحتي زندگي ميكند و به لحاظ فرهنگي و ارزشي انگشتنما نيست. اين سبك زندگي و تغييرات، در لباس، زبان، مسكن، سبك زندگي و… خود را مينماياند. البته ناگفته نماند، هنگامي كه از مدارا در «ناوقهلا» سخن به ميان ميآيد، اين مفهوم به صورت نسبي و در مقابل «سرپچه» مطرح ميشود، وگرنه موارد متعددي وجود دارد كه مردم در «ناوقهلا» شاهد آزار و اذيت يهوديان به ويژه توسط كودكان، بودهاند و گاه به صورت عمد و به وسيلهي كودكان به اين كار دست مييازيدهاند. در مقابل، در «سرپچه»، نسبت به فرهنگ خودي، علاقه بيشتري نشان داده ميشود و به طور كلي در زندگي اجتماعي آنان، تغيير كمتري به چشم ميخورد. ارتباط با مناطق روستايي، رواج انديشههاي مذهبي و ديني دراويش قادري و تصوف نقشبندي، عدم گسترش نهادها و ادارات دولتي كه نوعي وجدان جمعي نيرومند، همبستگي مكانيكي را در محلهي «سرپچه» ايجاد نموده است، شايد اين عوامل از دلايل عدم پذيرش تغيير در اين محله باشد. به عبارت ديگر وجود اديان، مذاهب، فرهنگها و طبقات اجتماعي مختلف، نوعي همبستگي ارگانيك را در محلهي «ناوقهلا» ايجاد كرده بود تا ضمن احترام به تفاوتهاي خود و پذيرش آنها، به گونهاي به همديگر پيوند بخورند و بر اين اساس امور مربوط به زندگي خود را سر و سامان دهند.
ناگفته نماند، در سالهاي اخير، به ويژه سالهاي پس از انقلاب سيل مهاجرت به سقز، آن چنان بوده است كه سقز را در حال حاضر به يكي از شهرهاي «پرحاشيه»ي ايران تبديل ساخته است و هجوم بيرويهي مهاجران به اين شهر باستاني و مهاجرت يهوديان به اسرائيل و تخريب مراكز سنتي شهر از جمله مساجد به بهانهي بازسازي و تخريب ميادين قديمي شهر به بهانهي گسترش خدمات شهري البته بدون توجه به فرهنگ و سنت شهرنشيني در اين شهر، تخريب بخشي از بازار و تبديل آن به پاساژ، موجب شده است بسياري از روابط اجتماعي سنتي شهر سقز به بوتهي فراموشي سپرده شود و نوعي آشفتگي و پريشاني در نظمي كه در گذشته به وسيلهي محلات گوناگون در سطح شهر ايجاد ميشد، به وجود آيد.
تجزيه و تحليل نكات فوق ما را به اين نتيجه ميرساند كه اگر چه در ساليان دور، سقز داراي محلاتي بوده است و اين محلات در برقراري نظم و امنيت، جامعهپذيري، هويتبخشي به افراد جامعه و انتقال فرهنگ نقش عمدهاي را ايفا كردهاند اما بايد گفت كه به دلايل مختلف از جمله دلايل طبيعي و اجتماعي و حتي سياسي، محلات سقز، هر كدام به طور مستقل، از چنان هويت يگانهاي برخوردار نبودهاند كه ما در تعريف محله در شهرهاي اسلامي ميبينيم. در اين محلهها، همزمان با تمايز در ارزشها و هنجارهاي اجتماعي، به لحاظ مورفولوژيك نيز با احداث و ساختن ميادين و مراكزي خاص خود را از ديگر محلهها متمايز ميسازند. در سقز محلات اگر چه از جنبههاي مختلف با يكديگر متفاوت بودهاند اما اين تفاوت مانند محلات شهرهاي كويري ايران نبوده است، اين جا بيشتر عوامل طبيعي است كه ريخت و ظاهر محلات را در مرحلهي اول از هم متمايز ساخته است و در مراحل بعد اين تفاوتهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي است كه برجسته ميشود، و بر مبناي تمايزي كه ميان محلات به وجود ميآيد «هويت» ويژهاي نيز شكل ميگيرد كه به سادگي در سطح شهر ديده ميشود. اين تمايز، گاه آن چنان قوي است كه گاه منجر به درگيرهاي فيزيكي تندي ميان جوانان و اهالي دو محله (شهره گهرهك) ميشده است و شعارهايي كه به هنگام درگيريها، عليه يكديگر به كار ميبردند، هنوز بر سر زبانها جاري است و حتي پيشداوريها و نگرشهاي قالبي و كليشهاي اكنون نيز در ميان مردم قديمي سقز، مبناي تعامل و ارتباط قرار ميگيرد.

جاده بانه
البته نبايد فراموش كرد كه امروزه «هويت محلهاي» در شهر سقز به شدت رنگ باخته است و به دلايل مختلف از جمله مهاجرت وسيع به اين شهر كه از سوي روستاها و شهرهي كوچك اطراف انجام ميپذيرد، شهر به صورت بيقوارهاي رشد داشته است و يكي از پيامدهاي اين امر، چيزي جز فراموشي «هويت محلهاي» نبوده است. اين وضعيت، سبب گرديده است كه مسائل و مشكلات اجتماعي نيز در سطح شهر گسترش يابد و با وجود تاريخ چند هزار ساله، نظم فرهنگي خاصي در سقز به چشم نخورد و بحران هويت، يكي از مسائلي باشد كه جوانان را به شدت تهديد نمايد.
منابع:
1. حساميان، فرخ، اعتماد، گيتي، حائري، محمدرضا؛ 1363: شهرنشيني در ايران، تهران، نشر آگه، چاپ اول
2. رباني، رسول؛ 1385: جامعهشناسي شهري، اصفهان، انتشارات سمت، چاپ دوم
3. سالنامهي آماري كردستان- 1382
4. ضيايي، رئوف؛ 1364: يادداشتهايي از كردستان، اروميه، انتشارات صلاحالدين ايوبي، چاپ اول
5. فاروقي، عمر؛ 1369: نظري به: تاريخ و فرهنگ سقز كردستان، سقز، انتشارات محمدي، چاپ اول
6. فاروقي، عمر؛ 1374: نظري به تاريخ و فرهنگ سقز كردستان، سقز، ناشر: مؤلف، چاپ اول
7. فكوهي، ناصر؛ 1383: انسانشناسي شهري، تهران، نشر ني، چاپ اول
8. كاوه، عبدالله؛ مونوگرافي سقز، تهران، ناشر: مؤلف، چاپ اول
9. مشهديزاده دهاقاني، ناصر؛ 1378: تحليلي از ويژگيهاي برنامهريزي شهري در ايران، تهران، مركز انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران، چاپ سوم
10.نجفي، يدالله؛ 1369: جغرافياي عمومي استان كردستان، تهران، مؤسسهي انتشارات اميركبير، چاپ اول
11.موانع فرهنگي- اجتماعي توسعهي روستايي در شهرستان سقز؛ خالد توكلي، كارشناسي ارشد جامعهشناسي، دانشگاه اصفهان، 1375
12.سايت روزنامهي همشهري.کد خبر:
2023
زور چاکه سپاستان ئه که م
پاسخ دهید
dast khosh balam badakhwa bo qlay tarikhy ka krdoyana ba hosayniya
پاسخ دهید
vaghean jaleb bud mamnun
پاسخ دهید
با تشکر از این مطالب جالب
من دانشجویی علوم اجتماعی هستم و علاقه مند کارهای تحقیقی هستم مرا راهنمایی کنید
پاسخ دهید
من بیمان محمدی هستم عالی بود لطفا جواب بدهید با تشکر شاگرد همیشگی شما
پاسخ دهید