مُنکران و منتقدان

«آیا دولت روحانی برای کُردها فایدهای ندارد؟»
تردیدهای ایجاد شده در مورد عملکرد دولت حسن روحانی در زمینهی واگذاری پُستهای مدیریتی به نخبگان کُرد و اهل سنت و همچنین تلاش برخی افراد و گروهها برای ایجاد و گسترش بدبینی و یأس عمومی، لازم میسازد تا برای پرهیز از تکرار خطاها و تجربههای دردناک گذشته، یکبار دیگر موقعیت و جایگاه خود را در فضای سیاسی کشور بازبینی کرده و سطح و کیفیت این نارضایتیها را بررسی نماییم.
بیتردید نسبت کُردها با انقلاب اسلامی سال 57 و همچنین نتایج و پیامدهای آن همواره یکی از موضوعات پیچیده و بحثبرانگیز در عرصهی سیاسی ایران بودهاست که علیرغم تلاشهای صورت گرفته بازهم به بررسیها و آسیبشناسیهای دقیق، علمی، واقعبینانه و غیرایدئولوژیک نیاز دارد. هدف من در این نوشتار کوتاه، بازخوانی چنین موضوع پُردامنهای نیست بلکه تنها ارائهی یک صورتبندی کلی از نسبت میان فضای سیاسی و مدیریتی حاکم بر کشور از یکسو و فضای سیاسی و مدیریتی حاکم بر کُردستان در سه و نیم دههی گذشته است. بحثی که علارغم کلی و آسیبپذیر بودن میتواند تصویر تقریباً روشنی از موقعیت کنونی ترسیم نماید.
اگرچه تفکیک فضای کُردستان از فضای کلی کشور تا حدی دشوار و حتی گمراه کننده است اما به دلیل ویژگیهای تاریخی، قومی، مذهبی، سیاسی و امنیتی منطقه و همچنین رویدادهای روزها و ماههای ابتدای انقلاب در کُردستان، به همان اندازه درست نیز هست. بر این اساس میتوان بهطور کلی فضای سیاسی بعد از انقلاب را از رهگذر عملکرد دولتهای برآمده در این مدت، به دو بخش «فضای سیاسی و مدیریتی حاکم بر کشور» و «فضای سیاسی و مدیریتی حاکم بر کُردستان» تقسیم کرده و از ترکیب میان این دو و میزان مناسب و نامناسب بودن بارِ هر کدام، معادلهای با چهار وضعیت ترسیم نمود:
1. فضای عمومی کشور و کُردستان هر دو نامناسب.
2. فضای عمومی کشور مناسب اما کُردستان نامناسب.
3. فضای عمومی کشور نامناسب اما کُردستان مناسب.
4. هم فضای عمومی کشور و هم فضای کُردستان هردو مناسب.
برای وضعیت اول میتوان به سالهای آغازین انقلاب تا سالهای منتهی به پایان دههی شصت و مشکلات به وجود آمده از رهگذر درگیریهای حکومت انقلابی و احزاب و گروههای کُرد و همچنین جنگ با عراق اشاره کرد که باعث شد به صورت همزمان به لحاظ سیاسی و مدیریتی وضعیت سخت و نامطلوبی بر کل کشور و کُردستان حاکم شود؛ دورهای که جنگ، آشفتگی، خصومت، بیاعتمادی و ناپایداری اصلیترین مشخصههای آن هستند. در این دوره همه چیز در کشور تحتالشعاع پیامدهای انقلاب، درگیریهای داخلی و جنگ با عراق قرار گرفتهبود.
وضعیت دوم ناظر به پایان جنگ ایران و عراق و دوران دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی است که در پی آن گشایشهای اندکی در فضای سیاسی و اقتصادی جامعه ایجاد شد و تلاش برای توسعه و بازسازی کشور نیز به ظهور نسل جدیدی از مدیران تکنوکرات و توسعهگرا کمک کرد اما به دلیل تداوم فضای درگیری و خصومت میان حکومت و احزاب کُرد و امنیتی بودن کُردستان، متأسفانه فضای سیاسی و مدیریتی این منطقه تغییری به خود ندید و همچنان از گشایشهای سیاسی و برنامههای اقتصادی مبتنی بر بازسازی و توسعه محروم ماند. عامل مهمی که در دورهی دوم کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای ریاستجمهوری، باعث رأی منفی مردم کردستان به او شد؛ آرایی که واکنش نسبتاً تند هاشمی را به دنبال داشت: «مناطق مسئلهدار به من رأی ندادند.»
برای وضعیت سوم یعنی فضای نامناسب در کشور و فضای مناسب سیاسی و مدیریتی در کُردستان، نمیتوان مصداقی ارائه کرد چون اساساً چنین وضعیتی وجود نداشتهاست. البته برای کمک به روشنتر شدن موضوع میتوان برای این مورد فضای کُردستان عراق را بعد از حملهی آمریکا در مقایسه با کُل کشور عراق مثال زد که بسیار مناسبتر و متفاوتتر است. اما برای وضعیت چهارم یعنی فضای نسبتاً مناسب سیاسی و مدیریتی کشور و کُردستان به صورت همزمان، میتوان به دوران دولت سیدمحمد خاتمی اشاره کرد که بر اساس آن علاوه بر اینکه برای اولین بار بخشهای نسبتاً مهمی از مدیریتهای منطقهای به کُردها و اهل سنت سپرده شد، فضای عمومی کشور نیز آنقدر مناسب بود تا کُردها (البته کمی دیر و با تردید) از فرصتهای پیش آمده برای بازاندیشی ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود استفاده کنند. همچنین دولت اصلاحات بسترهای مناسبی برای گفتگوی میان گروههای مختلف قومی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور ایجاد کرد.
تجربهی هشت سالهی دولت محمود احمدینژاد اما، بازگرداندن کشور به وضعیت اول بود. متأسفانه در این دولت بخشهای مهمی از دستاوردهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دوران اصلاحات تعطیل، خاموش و نابود شدند و یکبار دیگر فضای امنیتی و بیاعتمادی بر کل کشور خصوصاً کُردستان غالب گردید. در این هشت سال، برخوردهای تقریباً نرمافزاری با مطالبات قومی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و… که در دولت خاتمی گسترش یافته بود بار دیگر جای خود را به نادیدهانگاری، حذف و برخوردهای سختافزاری با این مطالبات داد.
به باور بسیاری از اصلاحطلبان، تفکر حاکم بر دولت روحانی در راستای احیای مجدد وضعیت چهارم است. هنوز تنها شش ماه از دورهی چهار سالهی حیات این دولت سپری شده و برای بهرهمندی از فرصتهای موجود، زمان زیادی پیشروی ماست. بیشک حسن روحانی در زمینهی محقق کردن وعدهایی که در ایام تبلیغات انتخاباتی به اقوام و مذاهب ایرانی داده و از پشتوانههای قانونی نیز برخوردار هستند موفق عمل نکردهاست اگرچه بازهم نمیتوان تلاشهای دولتاش را در خصوص جامهی عمل پوشاندن به این وعدهها آنهم با توجه به مشکلات و محدودیتهای ساختاری فرهنگ و سیاست در ایران نادیده گرفت (برای نمونه واکنش فرهنگستان به تدریس رسمی زبانهای اقوام) اما سادهلوحی است که با توسل به چنین بهانههایی از بخش اول ظرفیت این معادله یعنی فضای مناسب حاکم بر کشور نیز غافل ماند و از آن صرفنظر کرد. این دولت با تلاش جهت تنشزدایی در عرصهی روابط خارجی و آغاز حل مسئلهی هستهای با غرب، علاوه بر بازگرداندن نوعی آرامش و امیدواری به عرصهی اقتصادی کشور، قدمهای بزرگی در راستای کاهش فشار بر فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در داخل برداشته است که در سالهای گذشته کارهایشان تحت تأثیر شرایط حساس کشور، تا حد زیادی محدود و از سوی بسیاری از نهادهای حاکمیت با سؤظن نگریسته و تعبیر میشد.
بهطور کلی در ماههای گذشته سه گروه، خارج از چارچوبهای متعارف و مرسوم نقد و بیشتر با ادبیاتی خصومتآمیز و مبتنی بر نفی و انکار، عدم واگذاری پُستهای سیاسی به کُردها و اهل سنت را پایان ارزش و صداقت دولت روحانی تلقی نموده و تلاش کردهاند به نمایندگی از طرف تمام مردم کُردستان، کار این دولت و سیاستهای آن را پایانیافته تلقی نمایند: گروه اول کسانی هستند که خود را اصولگرایان کُردستان میخوانند. این افراد که به لحاظ اعتقادی و سیاسی تعریف و هویت مشخصی ندارند و برخلاف بدنهی اصولگرایی کشور از پشتوانهی سیاسی، فکری و اجتماعی مشخصی برخوردار نیستند و در سالهای گذشته، با توسل به حذف رقیبان انتخاباتی و نزدیکی به برخی نهادها، بر بخش مهمی از مدیریتهای منطقه تکیه زدهبودند میکوشند با برجسته ساختن مطالبات قومی و فرهنگی که اعتقادی نیز به آن ندارند چهرهی دولت روحانی را مخدوش ساخته و ناکارآمد جلوه دهند. گروه دوم کسانی هستند که مطلوب و نامطلوب بودن عملکرد یک دولت را تنها با ابزار واگذاری پُستهای مدیریتی به خود و اطرافیانشان اندازه میگیرند و هیچ باوری به بهبود فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و بهرهبرداری از آن ندارند. این افراد که در دولت محمد خاتمی نیز با تظاهر به اصلاحطلبی بخشی از مدیریتهای منطقه را تصاحب کردند و با عملکرد ضعیف و پُشت کردن به باورها و سیاستهای اصلاحطلبانه یکی از مهمترین دلایل افول اقبال دولت خاتمی در کُردستان بودند اکنون بار دیگر تغییر چهره داده و برای نفوذ مجدد در ساختار مدیریتی منطقه دست و پا میزنند و دولت را به نادیده گرفتن مطالبات کُردها و اهل سنت متهم میکنند. اما گروه سوم افراد، احزاب و گروههای اپوزیسیونی هستند که عمدتاً (و نه همه) در خارج از کشور فعالیت کرده و علاقهای به تقویت و گسترش رویکردهای اصلاحطلبانه در ایران و خصوصاً کُردستان ندارند. آنها معتقدند که اصلاحطلبان با تعدیل فضای تند میان مردم و حاکمیت و همینطور جامعهی جهانی و حاکمیت، به تداوم حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی کمک کرده و گروههای اپوزیسیون را در رسیدن سریعتر به خواستهی اصلیشان که همانا براندازی و تغییر بنیادین سیستم است ناکام میگذارند. بر این اساس این گروهها مشارکت مردم کُردستان در عرصهی سیاسی کشور را به دلیل آنچه مشترک بودن سیاست همهی جناحهای درون حکومت نسبت به کُردها میخوانند بیهوده دانسته و در جهت تقویت نظام به حساب میآورند. آنها که در سی سال گذشته فرآیندهای انتخاباتی و سیاسی را تحریم کردهاند در برابر دولت خاتمی نیز موضعی سرسختانه داشتند و در حال حاضر نیز به جمع مخالفان دولت کنونی پیوستهاند. البته افرادی هم هستند که به صورت مداوم در میان این سه گروه رفت و آمد کرده و به تناسب موقعیتشان خود را به یکی از این سه گروه نزدیک میسازند.
هدف این نوشته دفاع از عملکرد دولت روحانی یا سرزنش منتقدان آن در کُردستان نیست که خود نیز در خصوص عملکرد دولت در این رابطه نقدهای جدی داشته و نظرم را به شکل مکتوب ارائه کردهام اما این امر را دلیلی برای انفعال و یأس سیاسی و همچنین انکار ویژگیهای مثبت این دولت نمیبینم. خوشبختانه هنوز منتقدانی که نقدشان را به فضیلت اخلاق و انصاف میآرایند بسیارند و همآنان نیز به سلامت و بهبود عملکرد دولت و تحقق مطالبات برحق و قانونی مردم کُردستان کمک میکنند. به باور من علاوه بر اینکه باید برای تغییر فضای سیاسی و مدیریتی کُردستان، دولت را نقد و با آن گفتگو و چانهزنی کرد، با بهرهگیری از فضای بهبود یافتهی حاکم بر کشور، بر آمادگی و توان سیاسی و فرهنگی جامعه نیز افزود و مردم را از برکات فضای مناسب ایجادشده محروم نساخت تا یکبار دیگر به فلج و انفعال سیاسی کشیده نشوند. به بیان دیگر حتی اگر دولت روحانی به بخشی از وعدههایاش در قبال اقوام و مذاهب عمل نکند فضای سیاسی کشور آنقدر مناسب هست که بدون وحشت از سرکوب و تعقیب، عملکردها را به صورت منصفانه نقد کرد؛ امتیازی که برای مثال در دولت گذشته وجود نداشت. بر همین اساس تلاش فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کُردستان به جای ترویج بدبینی و ناامیدی و مسدودسازی منافذ فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، باید کمک به بهبود همزمان فضای سیاسی و مدیریتی حاکم بر کشور و کُردستان باشد. تجارب سالهای گذشته این واقعیت را برای همهی فعالین سیاسی و فرهنگی کشور به خصوص کُردها به خوبی آشکار ساخت که انکار و نفی چنین فرصتهایی، تبعات دردناکی درپی داشته و همواره به نفع اقتدارگرایی و تمامیتخواهی پایان خواهدیافت.
کد خبر: 7009
ئێمه لەگەڵ سیستەمێک دا دەژین که به دڵی خۆی یاریمان پێ دەکات به بۆچوونه من به گۆڕینی تاکەکان نابێ چاوەڕێ گۆڕانکاری ریشەی بین ئەگەر هەر له سەرەتاکانی شۆڕشی ئێران دەوڵەتە جیاوازەکان سەیر بکەین دەبینین هیچ کات گۆڕانێکی ریشەی رووی نەداوه وو تەنیا گۆڕانکاری له نووسینی یان داخرانی چەن رۆژنامە و ان جی ئۆ دا بووه و با هاتنە سەر کاری دەلەتی نوێیش له ئێران نابێ چاوەڕێ هیچ بین هەر وەک دەبینین هێندێک له ریفۆرمخوازان ئاواتە خوازی دووبارەه بوونەوەی سەردەمی خاتەمین له کاتێک دا جیاوازیێکی ئەوتۆش له ئەو دەمەدا به دی نەکرا.
پاسخ دهید